ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

ایلیا کاکل زری و داداشی

پاییزه ای پاییزه

سلام خوشگل من همیشه میگم بازم تکرار میکنم من عاشق اون چشمهای نازتم خیلی دوستت دارم نمیدونم چرا هر روز احساس میکنم بیشتر از دیروز میخوامت خدایا هزاران بار شکرت بخاطر این موهبت الهی  تقریبا همه کلمه ها رو یاد گرفتی میگم بشمار میگی سه دو وووو یک ....چند روزیکه دلم میخواد از شیر بگیرمت اما نمیشه مثلا هر وقت یادش میوفتی سرتو با چیزای دیگه گرم میکنم  اما امان از دست شبا که هیچی نمیتونه ارومت کنه جز شیر خودم منم دلم واست میسوزه . فقط یه جمله رو  تکرار میکنی میگی صاباح صاباح صاباح یوخ یعنی فردا نمیخورم ....  رادین عشق مامان نفس بابا هم حالشون خوبه سرشون مشغول مهمونداری و عروسیه نگرانشون نباشین   پسر نازم به...
19 آبان 1391

عید غدیر مبارک

  سلام  عید مبارک نمیدونم چرا این روزا اصلا وقت نمیکنم بیام هر وقتم وقت داشته باشم حوصله ندارم و میگم شب میام مینویسم اما شبم همراه ایلیا خوابم میبره و همینطوری زمان میگذره و میام میبینم یه ماهی میشه چیزی ننوشتم ایلیا قند عسلم  کارای جدید یاد گرفته  مثلا قشنگ حرف میزنه وجمله میگه و همچنین مهد کودک میبرمش فقط 2 ساعت اخه نتونستم نبرمش 2 روز موند خونه همش حوصلش سر میرفت شلوارشو میاورد و میگفت بپوشون بریم ..به تولدش چیزی نمونده من هنوز تصمیم نگرفتم جشن بگیرم یا نه اخه 1 اذر محرم اگه بخوامم قبل محرم بگیرم عروسی دختر داییمه خیلی دوست دارم یه جشن کوچولو واسش بگیرم فعلا ایلیا از حموم در اومده منتظره برم خشکش کنم پس فعلا ر...
13 آبان 1391

چشم ابی من

سلام پسرکم قوربون اون چشمای خوشگلت بشم من  اقا پسره من واسه خودش اقایی شده میره مهد کودک امروز صبح خودش لباس هاشو اوورده میگه مامان گیدی یعنی بپوشون بریم قوربونت بشم که هر جا میری همه عاشقت میشن مربیت که خیلی دوستت داره همش میگه ایلیا خیلی مهربونه و انرژی مثبته فقط  یه چیزی عزیز دلم مجبورم تا اخر ماه  ببرمت اخه هوا سرد بشه رفتنمون سخت میشه و البته یه چیز دیگه هم هست اخه مامان هرروز نمیوتم ببرم بیارمت اخه من یه خورده تنبلم .سعی میکنم واست بهترین چیزا رو بخرم و تا جاییکه بشه چیزای  تک واست انتخاب میکنم که مثل خودت تک باشه واست یه بلوز ابی همرنگ چشمات گرفتم با کت جین که دایی خریده که وقتی میپوشی دل  از دید...
14 مهر 1391

از پوشک گرفتن بچه

  ایا کودکم آماده برای از پوشک گرفتن (استفاده از توالت) هست؟   راستش من اصلا تجربه ای در این مورد ندارم ولی این مطلب را از سایت بی بی سنتر ترجمه کردم که امیدوارم برای مامانهای عزیز مفید باشد. برای ترجمه من جمله به جمله ترجمه نمیکنم. متن رو میخونم و بعد خلاصه مطلب را مینویسم. البته چک لیست را کامل مینویسم. لینک مطلب را هم میگذارم برای اطلاعات بیشتر اگر لازم دانستید مراجعه کنید. "شاید اولین باری که کودکتان را پوشک کردید همین دیروز به نظر برسد و الان مانده اید که آیا وقت مناسبی برای از پوشک گرفتنش هست یه نه؟! در واقع هیچ سن مخصوص و سحرآمیزی که در آن زمان بچه ها آماده یادگیری چگونگی استفاده از توالت باشند وجود ...
12 مهر 1391

یک ساله و ده ماهه و دو روزه که دوست دارم

امروز درست  ساله و ماهه و روزه که تو رو دارم این اهنگ رو خیلی دوست دارم البته من اینجوریشو بیشتر دوست دارم خدارو هزار بار شکر که فرشته ی نازی مثل تو رو نصیبم کرده  گل پسرم منی تاج سرم منی  عمو رنجیر باف  بلیییییییییییی زنجیر منو بافتی  بلیییییییییییییییی پشت کوه انداختی       بلییییییییی        بابا اومده       چی چی اوری    نخود و کشمش   واه واه واه اینو با قصه حسنی قاطی کرده میگه واه واه واه  یه توپ دارم قیقی سرخ و سفید و ابوووووووو     میزنم زمین هوااااااییییییییییییی  ...
4 مهر 1391

دوستت دارم خیلی زیاد

سلام عسلکم قوربون اون چشمهای خوشگلت بشم که وقتی نگام میکنی دلم میلرزه واسه بوسیدنت نمیدونم چرا این روزا علاقه م بهت هزار برابر شده یا اینکه از اول اینهمه دوستت داشتم همش میخوام بغلت کنم و ببوسمت تو هم لباتو غنچه کنی یه چیزی از خودت بگی . خیلی ببخشید که دیر دیر میام  اخه اصلا وقت ندارم این هفته ای که گذشت از تهران مهمون داشتیم خیلی بهمون خوش گذشت حیف که خاله فرشته اینا زودی رفتن تازه بهشون عادت کرده بودیم  از کارای عشقم که بگم چند روز پیش با بابا رفتیم باغ برای شستن فرش هر سه تا دست بکار شدیم تو که شیلنگ اب رو به ما نمیدادی همه جاتم خیس اب شده بود عینه یه جوجه ناز خیس خورده بعد باد شدیدی اومد من با تو رفتیم داخل خونه یه چایی گذاشت...
6 شهريور 1391