چشم ابی من
سلام پسرکم قوربون اون چشمای خوشگلت بشم من
اقا پسره من واسه خودش اقایی شده میره مهد کودک امروز صبح خودش لباس هاشو اوورده میگه مامان
گیدی یعنی بپوشون بریم قوربونت بشم که هر جا میری همه عاشقت میشن مربیت که خیلی دوستت داره
همش میگه ایلیا خیلی مهربونه و انرژی مثبته فقط یه چیزی عزیز دلم مجبورم تا اخر ماه ببرمت اخه هوا سرد
بشه رفتنمون سخت میشه و البته یه چیز دیگه هم هست اخه مامان هرروز نمیوتم ببرم بیارمت اخه من یه
خورده تنبلم .سعی میکنم واست بهترین چیزا رو بخرم و تا جاییکه بشه چیزای تک واست انتخاب میکنم که
مثل خودت تک باشه واست یه بلوز ابی همرنگ چشمات گرفتم با کت جین که دایی خریده که وقتی
میپوشی دل از دیدنت سیر نمیشه بزودی اگه گوشیمو بتونم وصل کنم به کامپیوتر عکساتو میزارم
راستی یه چند روزیه داریم تمرین میکنم که یواش یواش از پوشک بگیرمت تا اینجا که خیلی خوب پیش رفتیم
با سوگولی و علی کوچولو عروسکات میریم دستشویی و سعی میکنم با بازی هر چه زودتر یادبگیری بعدش نوبت از شیر گرفتنته واییییییییییییییییییییی