سلام و خبرای خوش
سلام من برگشتم بعداز یه غیبت خیلی طولانی
اومدم اما با دست پر اومدم پراز خبرای خوب ؟؟؟ (ایشالا) اقا ایلیا بزودی داداشی میشه و صاحب یه داداش کوچولو راستش همیشه دلم میخواست بچه هام باهم بزرگ شن و تنها نمونن .......................................اما خیلی شوکه شدم وقتی فهمیدم نینیم بازم پسره چون همش فکر میکردم نینیم دختره ...اما حالا که خوب فکر میکنم میبینم بزرگ کردن دوتا همجنس اسونتره هم اینکه ایلیا تنها نمیمونه .ویه داداش کوچولو داره که میتونن باهم بازی کنن برن مدرسه دوچرخه سواری و..... دوتا پسر گل هورااااا
واما بگم از ایلیای نازم که هرروز عشقم بهش بزرگتر میشه گل پسر مهربونم از وقتی فهمیده مامان نینی داره هر روز میاد شکمم رو میبوسه ومیگه داداشی بیا و این کارش خیالمو راحت میکنه که فعلا حسودی در کار نیست همش میگه داداشی بیاد سوار دوچرخه میکنم و میزارم روی پام تا بخوابه تا ببینیم بعدا؟؟؟ چون این موضوع خیلی منو مضطرب میکنه که مبادا نتونم مثل قبل به ایلیا توجه کنم یا اینکه سازشی بین پسرا م نباشه خدا خودش بدادم برسه خیلی نگرانم .
اما وروجکم خیلی شیطون شده بازم همون مشکل قبلیش سرجاشه که خیلی اذیتم میکنه هر جا میریم دلش میخواد بمونه و باگریه و زور میارمش خونه جالبه وقتی میخواییم بریم بیرون بازم بازور میبرمش نمیدونم باهاش چیکار کنم خیلی اذیت میشم اصلا تحمل گریه هاشو ندارم ؟؟؟
خوب دیگه فرصتم تموم شد تا بعد باییییییییییییییییی
ایلیا وایهان. ایهان عاشق ایلیاست اما پسرمن نمیدونم چرا حسودی میکنه و اصلا باهاش راه نمیاد
همه لواشکی که درست کرده بودم رو دوتایی خوردیم به به
ایلیا نی نی شده
شب اومده رو کاناپه خوابیده وچراغارو هم روشن کرده قوربونش بشم من