ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

ایلیا کاکل زری و داداشی

امان امان از دستت

1391/1/19 4:16
نویسنده : مامان ایلیا
521 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

بازم نصفه شبه و من بدخواب شدم فرصتو غنیمت دونستم اومدم یه چیزایی بنویسم  بسم اله...

ایلیا این روزا خیلی شیطون شده دیگه اخره شیطنته اصلا اجازه نمیده یه ثانیه بشینم تا میشینم یا میاد گازم میگیره یا شیر میخوره نه اینکه بخوام بد پسرم رو بگم نه ولی احساس میکنم پسرم منو دوست نداره اخه همش منو چنگ میزنه باباش ناخناشو از ترس از ته ته گرفته  امروز هم صورتم  رو چنگ زد هم موهامو محکم کشید خیلی دلم ازش گرفت با صدای بلند زدم زیر  گریه همیشه الکی اینکارو میکردم اما ایندفعه راست راستی یه ذره با تعجب نگام کرد و با اون دستهای نازش دستهامو از صورتم کشید کنار به باباش میگفت اغلا یعنی گریه میکنه  و نشونم میداد بعد اومد دستاشو حلقه زد دور گردنم وشروع کرد به بوسیدن واین اولین باری بود که من رو شونه پسرم گریه میکردم  

پسر گلم  من عاشقتم منو ببخش که گاهی صبرم تموم میشه وبی قراری میکنم میدونم تو مهرباترین پسر دنیایی قوربون اون دل پاکت بشم قوربون بوی تنت بشم که خستگی رو از تن ادم در میکنه مامانی میدونه ته اون چشمهای روشنت یه دنیا عشق و معرفت که بزودی خودش رونشون میده با تو انگاری تو رویام نفسم تویی یه دیقه نباشی دلم میگیره فدات بشم من 

راستی پسرکم این روزا بغل همه میره البته اونهاییکه واسش اشناس حتی مادربزرگ من که خیلی کم میبینتشون  ماچ اهان یادم رفت بگم 13 بدر امسال رفته بودیم باغ پدر من یعنی روستامون که من خیلی دوست دارم اخه وقتی ادم از ته دلش نفس عمیق میکشه روحش زنده میشه خیلی واسمون خوش گذشت متاسفانه من ننتونستم عکس بگیرم اما خاله سما کلی از ایلیا عکس گرفته اگه بتونم در اولین فرصت میزارم  فعلا بوس 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ساراجون
19 فروردین 91 8:16
وبلاگ تون خیلی قشنگه و پسرتون خیلی خوشگله ماشاله خوشحال میشم به وبلاگ من سربزنید و نظر بدین مشکرم
مامان ایلیا نفس
20 فروردین 91 1:44
سلام مامان مهربون.عیبی نداره باور کن ایلیای من هم همین بلاها رو فقط سر من در میاره.گازم میگیره و چنگم میزنه و موهامو میکشه.منم واسش ادا در آوردم که گریه میکنم زودی میاد بغلم میکنه و خودش رو لوس میکنه.بعضی وقتها هم مثل شما میزنم زیر گریه که چرا این پسر اینقدر شیطون شده.فقط میدونم این روزها هم به سرعت میگذرن و ما دلمون واسش تنگ میشه.مامان شدن هم همینه باید صبور باشی.از طرف من ببوسش خیلی دوسش دارم وروجک رو.راستی من لینکتون کردم

سلام عزیزم مرسی از همدریت خیلی خوشحالم که دوستهای خوبی مثل شما دارم از روی ایلیای نازمون ببوس خیلی جیگر شده ماشالا
نی نا مامی آدرین
20 فروردین 91 2:16
سلام سال نو مبارک
مامان محمدرضا
20 فروردین 91 17:37
سلام سال نو مبارک و آپم .بووووووووس
نگین مامان رادین
22 فروردین 91 2:42
سلام مهربونم دلم حسابی براتون تنگ شده بود و دلتنگیم داشت جاشو به نگرانی می داد که خودتون اومدین،الاهی من فدات خوب نی نی ها همشون این طورین رادین هم گاهی اشک من رو در میاره ولی مطمعنا یه روزی برا این کارهاشون و این روزها هم دلمون تنگ میشه،جیگر طلا رو از طرف من ببوسش


سلام عزیزم قوربونت خانمی باور کن این روزا ایلیا نمیزاره یه دیقه هم بشینم پای کامپیوتر فقط میخواد بازی کنیم فقط شبها که خوابم میپره میتونم بیام دلم واستون یه ذره شده رادین خوشگلمون رو ببوس
مامانی وروجک
23 فروردین 91 15:45
مامان گیسو
24 فروردین 91 0:07
سلام عزیزم سال نو مبارک امیدورم سال خوبی داشته باشی ماشاا... هزار ماشاا... به این گل پسرمون ببوسش
آتـــریـســـا جـون
24 فروردین 91 0:56
روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون آپـــــــــــــمممممممممممممممممـــــــــــــ
مامان ایلیا
25 فروردین 91 23:30
سلام عزیزم.باور کن اینقدر روزها زود میگذره که یه دفعه میبینیم بچه ها بزرگ شدن و ما هم تو حسرت این روز ها موندیم.من سعی میکنم این جمله رو به خودم یاد آوری کنم تا یه کم تحملم بیشتر بشه.ایلیا جون روببوس


سلام اره میدونم اما گاها صبرم تموم میشه اما با یه بوس که ارزشش از دنیا بیشتره دلم اروم میگیره