ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

ایلیا کاکل زری و داداشی

به سلامت

1390/12/5 21:59
نویسنده : مامان ایلیا
363 بازدید
اشتراک گذاری

                         

سلام                 

راستش یه چند روزی بود تو حال وهوای رفتن به سفر بودیم اخه خاله سیما ومامان جون همراه عمو رامین داشتن میرفتن تهران برای معالجه واسه نی نی دارشدن. منم بابی رو راضی کرده بودم اجازه بده من و ایلیا هم بریم تا یه اب وهوایی تازه کنیم اما ته دلم مردد بودم نیمی از دلم میخواست برم نیمی دیگه مونده بود پیش بابی: دلم نمیخواست تنها بزارمش تا اینکه دیروز بعد اینکه بلیط هامون رزو شد بابی اومد و گفت دلش نمیخواد ما بریم قول داد خودش ببرتمون . اونموقع  سه تایی باهمیم دیگه نگرون هم نمیشیم.  دلم یه ذره  گرفت چمدون رو با شور وشوق اورده بودم دوباره خالی کردم  گذاشتمش سر جاش .   مامانم و سیما  رفتن بدون ما رفتن دوری ازشون واسم خیلی سخته از الان دلم براشون تنگ شده زود بیاین با خبرهای خوب برگردین..

                                 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان سمانه
6 اسفند 90 4:41
آخی میدونم کلی آدم حالش گرفته میشه اما به جاش بعدا" سه نفری میرید وکلی کیف میکنید
انشالا به زودی هم خبر خاله شدنت و بشنوی

@-


مرسی گلم ایشالا تنها ارزومه خاله شدن
مامان تربچه
6 اسفند 90 8:21
عزیزم
رمز رو برات خصوصی گذاشتم


مرسی گلم
امیرمحمد
7 اسفند 90 12:26
مرسی خاله جون که بهم سرزدی. بیا شیراز خونمون میریم استاپی مهمون من. راستی خاله ایلیا جونم سلام برسونبازم بیا وبم


واي شيراز خيلي دوست دارم يه روز با شوهرم و ايليا بيام مرسي