بدون عنوان
سلام خوشگلم بلاخره شب 12 به بعد شد وتو خوابیدی ومن تونستم بیام به وبلاگت سر بزنم دلم این روزا خیلی گرفته بود اخه گل پسرم شیطونی کرده بود ودست نازش از ارنج در رفته بود ولی خدا رو شکر بخیر گذشت . نازم اخه دلت میخواد به همه چی دست بزنی موقعیکه میرفتی سراغ گلدون که خاکاشو بریزی بیرون بابا با عجله بغلت کردو دست چپت اووف شد من وبابات اونقدر ناراحت شدیم که نگو. بابا تا صبح نخوابید از غصه پسرش .اخه گلم هر وقت از خواب بیدار میشدی و دستت درد میکردناله میکردی اه که چه شب وحشتناکی بود الهی هیچ وقت ماما ناراحتیتو نبینه .صبح بردیمت پیش فیزیوتراپ الان 3 روزه گذشته ودستت بهتر شده و الان میتونی دوباره چار دستو پا را...
نویسنده :
مامان ایلیا
10:49