یه روز شیرین
ایلیا منیم بالامدی ایلیا منیم گولومدی ایلیا منیم نازیمدی
سلام عزیزم میخوام در مورد امروزمون برات بگم که وقتی خونه ایم اکثرا همین طوری سپری میشه صبح ساعت 9 بیدار شدیم با هم صبحونه خوردیم بعد من یه ذره کارای خونه رو انجام دادم بعدش دوباره تو رو خوابوندم اخه خوابت ناقص شده بود و بی تابی میکردی همش نیم ساعت خوابیدی.بعد باهم ناهار خوردیم رفتیم حموم من اون لباس سفیده که اون بالاس رو پوشوندم تنت اخه نه اینکه یه ذره هزار ماشالله درشتین جنابعالی .گفتم لاقل یه عکس ازت داشته باشم بعد دیدم خودت رو پاهات بلند شدی و ایستادی گفتم الان وقتشه و دوباره ازت عکس گرفتم اخه این روزا عکس گرفتن ازت مکافاته یا دوربین رو نگا نمیکنی یا یه جا بند نیستی اون عکس پایینی هم که تکراریه اقا داری کشو هارو وارسی میکنی خلاصه بعد هردومون خوابیدیم تا بابا اومد البته امروز با هم بازی کردیم و من هزار بار شایدم بیشتر بوست کردم و بغلم گرفتمت بعد از شام من دارم مینویسم بابات داره xboxبازی میکنه تو هم داری سی دی گیم رو میخوری ما هردو باهم میگیم ایلیا تیخ تو هم میگی کیخ بیده
راستی یه چند روزیه که ماما میگی دردر میگی و یه دوووو یعنی 1 و2
وقتی کنار هم هستیم چقدر خوشبخت و شادیم خدارو شکر