ایلیا در باغ سیب
سلام گل بهشتی دیروز با مامان جونینا رفته بودیم باغشون .تو همش میخواستی علفهای سبز رو با دستهای خوشگلت بکنی و من نگران از اینکه دستات زخمی بشه ولی حسابی گردو خوردی .نمیدونم چرا هر وقت میریم باغ برگشتنی من خیلی خسته میشم انگار له و لورده شده باشم با اینکه هیچ کاری نکردم. عزیزم بازم شب بیدارشدنات واسم کابوس شده اخه مثلا 3 پا میشی 3.30 .4و همین طور نیم ساعت به نیم ساعت نمیدونم شایدم سیر نمیشی یا شکمت درد میگیره وخب مادر شدن این چیزارو هم داره دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی