مهربونی
سلام
بازم تعطیلیه بابا تموم شد این دو سه روز واسمون خیلی خوش گذشت .پنشنبه تو عروسی از بغلم پایین نیومدی اخه فکر کنم از صدای بلندترسیده بودی
دیشب هم خونه بابا بزرگ بنده بهت حسابی خوش گذشت و کلی با نو ه های نازش بازی کردی اخه پسرم خیلی مهربون شدی بغل همه میری حتی کسایی که فقط یک بار دیدیشون وبلاخره امروز خونه حاج بابا مهمون بودیم و همچنین خونه عموی بابا و دایی علی رفتیم واسه عیادت
از خودت اونقدر حرف میزنی و اون صدای نازت رو مردونه میکنی اخ دج کجل اینها رو الان گفتی معنیشون رو نمیدونم اما ضبطشون کردم حیف که نمیشه گذاشت تو وبلاگ مامان هر روز بزرگ تر میشی این چند روزه اونقدر قد کشیدی که باورم نمیشه موهاتم بابی یه ذره کوتاه کرده و شدی موشی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی