ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

ایلیا کاکل زری و داداشی

بدون عنوان

  سلام گل پسر من این شبا قشنگ میخوابه فداش شم من . نگو بچم زیادی گرمشه و نمیتونه بخوابه الان اتاق رو خنک میکنیم و ایلیا راحت میخوابه .تخت خودشم اوردیم اتاق خودمون کلا راحت شدیم از شب زنده داری .این روزا اصلا وقت نمیکنم به وبلاگت سر بزنم ناز نازی دانشگاهم ثبت نامش شروع شده و من از الان برا امتحانات استرس دارم .خوشگل ماما اگه این ترم اخرم تموم شه راحت میشم دلم میخواد تو اینده یه مهد کودک داشته اشم اخه من عاشق بچه هام ولی از یه طرفم میخوام درسمو  ادامه بدم تو هم که ماشالله هزار ماشالله بزرگ شدی و کلا بچه ارومی هستی .من این چند ساله یه چیز مهمی که از رشتم یاد گرفتم اینه که به همه چی خوشبین باشم و با دید مثبت بنگرم و همه ...
24 شهريور 1390

شعرهای کودکانه

من كه به اين قشنگي ام با پر و بال رنگي ام يكه خروس جنگي ام قوقولي قو قو         ببين ببين تاج سرم ببين ببين بال و پرم اين قد و بالا را برم قوقولي قو قو         منم خروس خوش صدا هميشه بانگ من به پا ببين مرا ببين مرا قوقولي قو قو         دهم هميشه آب و دان به مرغ و جوجه ها نشان منم خروس مهربان قوقولي قو قو مادر بزرگ مادربزرگ وقتی اومد خسته بود چار قدش و دور سرش بسته بود صدای كفشش كه اومد دویدم دور گُلای دامنش پریدم بوسه زدم روی لُپاش تموم شدن خستگی هاش عروسک قشنگ من عروسک قشنگ من قرمز پ...
21 شهريور 1390

مطالب جالب راجع به تخم پرندگان

 من به پسرم خیلی کم تخم مرغ میدم چون زیاد دوست نداره فقط یه ذره  نیمرو میخوره ولی این مطالب برام خیلی مهمه چون من می خوام پسرم تو اینده قد بلند وقوی باشه . مادر بزرگم میگه اگه تو 2 سال اول زندگی به بچت زیاد برسی تو اینده  بدنش خیلی مقاوم میشه و هیکلش  درشت میشه آهن تخم بلدرچین 7 برابر تخم مرغ است. وقتی صحبت از تخم پرندگان می‌شود همه به یاد تخم‌مرغ می‌افتیم؛ طوری که انگار سایر پرندگان (مثلا بلدرچین، غاز یا بوقلمون) تخمی نمی‌گذارند و اگر هم می‌گذارند، قابل خوردن نیست. در حالی كه هر یك از اینها از منظری ارزش تغذیه‌ای خاص خود را دارند و بنابراین مصرف هر یك از آنها به ا...
12 شهريور 1390

عشق مارمولکی

یک داستان واقعی اين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده. شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد. خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش فرو رفته بود. دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد. وقتي ميخ را بررسي کرد متعجب شد؛ اين ميخ ده سال پيش، هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!! چه اتفاقي افتاده؟ در يک قسمت تاريک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مانده!!! چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است. متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد. در اين مدت چکار مي کرده؟ چگونه و چي مي خورده؟ همانطور که به مارمولک نگاه مي...
12 شهريور 1390

درد ودلی با پسرم

سلام عزیزم الان که دارم مینویسم جنابعالی تازه خوابیدی ساعت 12.45 شبه. من خیلی خستم نه که تو اذیتم کرده باشی ها نه ولی یکم کسر خواب دارم اخه خوابت خیلی کمه شبها 12 به بعد صبحا 9 تازه ظهرا که یکی دو ساعت میخوابی من کارامو انجام میدم و نمیتونم اون موقع بخوابم بابات  این روزا به دادم میرسه و گاها اون میخوابونتت  همش فکر میکنم الانه که بیدار شی و من هر لحظه برم  ...
11 شهريور 1390

عشق بابا وپسر

چقدر باباتو دوست داری عزیزم  چون همش باباتو صدا میزنی اولین کلمه ای که گفتی بابا بود با اینهمه من هنوز عاشقتم وامید وار که ماما هم بگی.. ...
10 شهريور 1390

بدون عنوان

سلام امروز رفتیم اتلیه اقای محتشم کلی ازت عکس گرفتیم اگه بتونم عکساتو میذارم خیلی اروم بودی و همش میخندیدی رسیدیم خونه خسته بودی گرفتی تخت خوابیدی    ...
10 شهريور 1390