تعطیلات عید فطر
و یه سلام دیگه این 3 روز تعطیلی هم گذشت از فردا بابات میره سر کار ولی دلش میمونه پیش تو اخه این چند روزه حسابی بهتون خوش گذشت کنار هم .ما این چند روز خونه بودیم فقط روز اول عید رفتیم خونه مادر بزرگ اینا. ...
نویسنده :
مامان ایلیا
14:14
بدون عنوان
سلام راستش الان که دارم مینویسم ایلیا 9 ماهشه من تازه براش وبلاگ باز کردم و مطالب قبلی هم مال گذشته ایلیا جونه .من میخوام از امروز شروع کنم مال این زمان بنویسم ولی قبلش عکسای تا الانشو میذارم ...
نویسنده :
مامان ایلیا
13:51
بدون عنوان
سلام به همه دوستان گلم ایلیا جون رو 13 روز بعد مطب دکتر ابراهیم پور ختنه کردیم منو و باباش هر دوتامون چشمامون پر اشک شده بود از بس ایلیا جونم جیغ زده بود. گل پسر من مبارکت باشه عزیزم سلام مامان جونم از اینکه اومدیم خونه خودمون خیلی خوشحالم اتاقمم خیلی دوست دارم خیلی خوشگله بابایی هم دستش درد نکنه اگه بتونی عکسای اتاقم رو بذار دوستتون دارم ...
نویسنده :
مامان ایلیا
13:41
دوستهای ایلیا
سلام مامانی خواستم عکسهای دوستاتو بذارم که وقتی بزرگ شدی ببینی چقدر دوست های خوشگل داشتی تو فامیل . ...
نویسنده :
مامان ایلیا
11:25
گل پسر شیطون من
این روزا پسرم خیلی شیطون شده وقتی میگم ایلیا خاله سیما کو؟ به طرف در نیگاه میکنه یا وقتی تلفن زنگ میزنه به من اجازه نمیده یک کلمه حرف بزنم همه اش گریه میکنه لوس میشه میخواد گوشی رو بگیرم به گوش اون و اون هم ونگ ونگ میکنه بعد که میگم بگو خاله بیا . میگه بیا (البته به ترکی ) این کلمه رو تکرار میکنه .. بعضی کلمه ها را یاد گرفته مثل بابا . قاقا .. به به .جیز . تیخ .الو .دایی دردر . قربونش برم . پسرم میخواد حرف بزنه ...
نویسنده :
مامان ایلیا
12:45
بدون عنوان
بدون عنوان
سلام خوشگلم بلاخره شب 12 به بعد شد وتو خوابیدی ومن تونستم بیام به وبلاگت سر بزنم دلم این روزا خیلی گرفته بود اخه گل پسرم شیطونی کرده بود ودست نازش از ارنج در رفته بود ولی خدا رو شکر بخیر گذشت . نازم اخه دلت میخواد به همه چی دست بزنی موقعیکه میرفتی سراغ گلدون که خاکاشو بریزی بیرون بابا با عجله بغلت کردو دست چپت اووف شد من وبابات اونقدر ناراحت شدیم که نگو. بابا تا صبح نخوابید از غصه پسرش .اخه گلم هر وقت از خواب بیدار میشدی و دستت درد میکردناله میکردی اه که چه شب وحشتناکی بود الهی هیچ وقت ماما ناراحتیتو نبینه .صبح بردیمت پیش فیزیوتراپ الان 3 روزه گذشته ودستت بهتر شده و الان میتونی دوباره چار دستو پا را...
نویسنده :
مامان ایلیا
10:49
اب تنی
سلام ایلیا رو بردم احموم اخه پسرم اب تنی رو خیلی دوست داره هر وقت میخوام ببرمش حموم نمیدونین چه ذوقی میکنه وانشم پر کردم از شامپو کف بچه م چه مظلومه الهی...همه میگن ایلیا نسبت به بچه های دیگه ارومتره خدا رو شکر تا حالا منم زیاد اذیت نکرده فداش بشم من ...
نویسنده :
مامان ایلیا
23:30
مامان من میتونم خودم وایستم
اگذاشته بودمت تو تختت که دیدم گرفتی از نرده های تخت و بلند شد ی نمیدونی چه ذوقی کرده بودم زنگ زدم به بابا ت گفتم اونم خیلی خوشحال شد خدا رو شکر ...
نویسنده :
مامان ایلیا
21:10