ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

ایلیا کاکل زری و داداشی

سلام و خبرای خوش

سلام  من برگشتم بعداز یه غیبت خیلی طولانی  اومدم اما با دست پر اومدم پراز خبرای خوب ؟؟؟ (ایشالا) اقا ایلیا بزودی داداشی میشه و صاحب یه داداش کوچولو   راستش همیشه دلم میخواست بچه هام باهم بزرگ شن و تنها نمونن .......................................اما  خیلی شوکه شدم وقتی فهمیدم نینیم بازم پسره چون همش فکر میکردم نینیم دختره ...اما حالا که خوب فکر میکنم میبینم بزرگ کردن دوتا همجنس اسونتره هم اینکه ایلیا تنها نمیمونه .ویه داداش کوچولو داره که میتونن باهم بازی کنن برن مدرسه دوچرخه سواری و..... دوتا پسر گل هورااااا                  واما بگم از ایلیای نازم که هرروز عشقم بهش...
16 شهريور 1392

مشهدی ایلیا خان

سلام  سلامی یه گرمی روزای گرم تابستون ما برگشتیم طبق معمول با تاخیر طولانی این روزااونقدر زود زود میان و میرن که اصلا وقت نمیکنم بیام پای نت هر موقع که میام تند تند به وبلاگ دوستای گلم سر میزنم و تا میخوام چیزی بنویسم میبینم ای بابا اقا ایلیا صدام میکنه یا داره شیطونی میکنه خلاصه شرمنده ام بخدا. پسر گلم فکر کنم شیطنتت ده برابر شده یا هم صد برابر اصلا یه جا بند نیستی همش میخوای به همه چی کنجکاوی کنی و بیخیال مامان شی و هر جا دوست داری تنها بری؟؟؟  تقریبا یه ماه پیش اقا ایلیا همراه مامان وبابا راهی مشهد مقدس شد و ایلیای ماهم مشهدی شد خیلی سفر خوبی بود واقعا یه اب و هوای جدید تو روحیمون خیلی موثر بود خیلی هم بهمون خوش گذشت من...
10 تير 1392

گل پسرم من تاج سرم من

  سلام از اونجاییکه عشق موتور سواری داری از بین 20 تا ماشین خوشگل موتور رو انتخاب کردی  تولد سارینای نازنین ایلیا از همه بیشتر ذوق کرده چشم درشت من اینم ملیکای ناز منه که عاشقشم و فکر میکنم یه جورایی شکل ایلیاست البته خوشگلتر  مامانی با اجازه.... رادینم خاله جون تولدت مبارک عزیزم مهربونم خیلی دوستت دارم قوربون مهربونیات              ...
14 خرداد 1392

قوربونت برم

سلام ووروجکم قوربون صدای نازت بشم که این روزا با سه صدای متفاوت صحبت میکنی گاها صدای مردونه گاها بچگونه وادای نی نی هارو در میاری وبا صدای ناز خودت  مثل همیشه تند تند اومدم بنویسم و برم اخه تو رفتی پیش بابا لالا کنی  ومن نمیخوام دیرتر از اینا پیشت بیام ...بخدا این روزا سرم اونقدر شلوغه وقت نمیکنم بیام وشیرین کاریاتو بنویسم ولی تو اولین فرصت میام .این روزا بهترین روزای عمرمه کنار تو خیلی خوشحالم باهم دیگه میریم بیرون میریم پارک :مهمونی "عروسی همه جا بامنی مثل یه اقا.من به داشتنت افتخار میکنم راستش بودنت واسم بهونه شده زود زود ببرمت پارک تا هر دو از روزمون لذت ببریم اخه از تو چه پنهون من خودمم عاشق پارک وسرسره و کلا بازی هستم اما خ...
25 ارديبهشت 1392

پسر بلا

سلام .شب بخیر کوچولوی نازنین اومدم یه خبر بدم وبرم بلاخره پس از 2 سال و 5 ماه مامان تنبل موفق شد شما رو از پوشک بگیره وبابا رو از یه خرج اضافه نجات بده بزنم به تخته گل پسری 2 روزه هر بار جیش داری خودت میگی مامان ببردستشویی .و این مرحله هم با موفقیت انجام شد مرسی گلم  البته ناگفته نماند بابا خیلی واسم سخت میگرفت و قسمم میداد اصلا بدون پوشک نزارمت  تا مبادا کار خرابی کنی تو خونه منم موقعیکه بابات خونه نبود ازادت میزاشتم و تو این مدت بهم ثابت شد تا بچه رو باز نزاری(بدون پوشک) امکان نداره بگه شاید دیر شد اما بلاخره یه تجربه مهم واسم شد ایشالا تو بعدی ..... ...
19 ارديبهشت 1392

شازده کوچولو

سلام عزیز دلم این چندمین پستیه که میخوام بزارم اما نمیتونم اخه هربار که ازت مینویسم وعکساتو میزارم تا بخوام ارسالش کنم ده بار از جام بلند میشم و میام کنارت یاهم شما میای و کامپیوتررو میبندی و همه نوشته هام پاک میشه الانم مثل یه فرشته ناز لالا کردی و من فرصت کردم بیام پای نت بیرون بارون اندکی میباره چیزی که همه مردم انتظارشو میکشیدن خداکنه همینطور بباره تا زمین تشنه سیراب بشه و درختا جون بگیرن  چند روز قبل بردمت ارایشگاه مبارکت باشه گلم  اینم موتور یه اقای مهربون بود که اجازه داد سوارش شی و عکس بگیری      ...
15 ارديبهشت 1392

شیرین زبون من

سلام  یه سلام گرم به ایلیای مهربون مامان که با نگاهای دوست داشتنیش زندگیمونو گرم کرده عزیز دل مامان بهترین روزای عمرم کنار تو و شوهرمهربونمه که به تندی داره سپری میشه. اندر احوالات این ماهی که نبودیم رو واست مینویسم و بازم عذر به خاطر تنبلی اما فکر کنم عذرم موجه اخه .... این روزا خیلی شیرین زبونی میکنی همش دلت میخواد باهم بازی کنیم یا بریم بیرون و تو نخوای برگردی خونه  منم که عاشق هوای بهاریم سعی میکنم بهترین استفاده رو از این روزاببریم عید که مثل هرسال با دید وبازدید و دیدن فامیلهای عزیزمون گذشت البته امسال فامیلهای مامان جون اینجا نبودن واسه همین دید وابازدید خیلی زود تموم شد 13 بدرهم که در باغ بابایی بودیم من وتو حسابی پیاده ر...
7 ارديبهشت 1392

بوی عید

سلام پسر مهربونم تا عید چیزی نمونده من و تو تقریبا هر روز باهم میریم بیرون واسه خرید و اماده شدن برای سال نو برای همین اصلا وقت نمیکنم بیام بنویسم امروز تو خونمون گلهامون رو سر وسامان دادیم البته قبلش با هم تو با (سه چرخه)  رفته بودیم کنار رود خانه نزدیک خونمون و تو کلی ذوق کردی این روزا هوا حسابی گرم شده انگار نه انگار هفته گذشته برف میاومد خلاصه طبیعت هم خودشو نشون میده یه سال دیگه داره تموم میشه و زمین داره جونی تازه میگیره درختها شکوفه کرده باد خنک و گرمی میوزه خونه ما تاعصر واسه عید اماده میشه تمیز ومرتب اماتا موقعیکه وقت خواب میشه ادم باورش نمیشه خونه تکونی کرده باشی اخه یه وروجک شیطون داره یه کارایی میکنه مثل اثر انگشت روی میزا...
26 اسفند 1391

شیرینتر از عسل

سلام امروز قراره ببریمت ارایشگاه گفتم ازت چندتا عکس بگیرم تا بعد از مرتب کردن موهات ببینم چقدر فرق کردی گل پسرم هر روز بیشتر از پیش دوستت دارم  انار خوردم ... ایلیا خان زورکی میخنده         ...
16 بهمن 1391